المتقین

المتقین

بررسی خصوصیات اخلاقی/عادات سالم و ناسالم
المتقین

المتقین

بررسی خصوصیات اخلاقی/عادات سالم و ناسالم

غیبت

غیبت

بسم الله الرحمن الرحیم

غیبت

غیبت یکی از رذایل اخلاقی است که در تعالیم اخلاقی دین مبین اسلام به شدت از آن نهی شده است.


بررسی کامل غیبت از منظر قرآن و عترت

  

 فهرست

 

معنای غیبت

 پیامبر خدا(ص)به ابوذر فرمود : ای اباذر! از غیبت بپرهیز که غیبت بدتر از زناست عرض کردم : ای پیامبر خدا! غیبت چیست ؟ فرمود : غیبت این است که از برادرت چیزی بگویی که خوش ندارد عرض کردم : ای پیامبر خدا! اگر آنچه درباره او گفته می شود در او باشد چه ؟ فرمود : بدان که اگر آنچه در او هست بگویی غیبتش کرده ای و اگر آنچه در او نیست بگویی , به او بهتان زده ای.

پیامبر خدا(ص): هر چیزی که خوش نداری رو به روی برادرت بگویی , آن غیبت است.

امام محمد باقر(ع): غیبت آن است که درباره برادرت چیزی را بگویی که خداوند بر او پوشیده و مستورداشته است . و بهتان آن است که عیبی را که در برادرت نیست ، به او ببندی.

امام صادق (ع):غیبت آن است که درباره برادرت چیزی بگویی که در او هست , اما خداوندآن را پوشانده است اما اگر چیزی بگویی که در او نیست این مشمول این سخن خداوند است که : ((هر آینه بهتان یا گناهی آشکار به دوش کشید)).

امام کاظم (ع):هر کس پشت سر دیگری چیزی بگوید که در او هست و مردم هم آن رامی دانند غیبتش نکرده است , اما اگرکسی پشت سرش چیزی را بگوید که در او هست ولی مردم نمی دانند, غیبتش کرده است.

امام صادق(ع): غیبت آن است که درباره برادرت چیزی بگویی که خداوند آن را پوشیده نگه داشته است , اما (ذکر)خصلتهای آشکاری چون تندخویی و شتابزدگی غیبت نیست.

 

نهی از غیبت

قرآن . ((از یکدیگر غیبت نکنید, آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده اش را بخورد؟ آن را ناخوش دارید (پس)از خدا بترسید, که خدا توبه پذیر مهربان است))سوره حجرات.

امام علی (ع):غیبت کردن , نشانه منافق است.

امام صادق (ع):غیبت نکن , که از تو غیبت می شود و برای برادرت چاه مکن که خود در آن می افتی , زیرا به هر دست بدهی , با همان دست پس می گیری.

امام علی (ع):غیبت کردن ، نشانه انسان دوروست.

امام علی (ع):از غیبت کردن بپرهیز, که این کار تو را نزد خدا و مردم مبغوض می سازد و پاداشت را برباد می دهد.

امام علی (ع):عاقل, کسی است که زبانش را از غیبت نگه دارد.

امام علی (ع):منفورترین مردم نزد خدا, غیبتگر است.

امام کاظم(ع):ملعون است , کسی که از برادرش غیبت کند.

امام علی (ع):هرکه گمانهای بدش زیاد باشد، غیبتش (از مردم یا مردم از او) زیاد شود.

پیامبر خدا(ص):در شب معراج , مردمی را دیدم که چهره های خود را با ناخنهایشان می خراشند پرسیدم : ای جبرئیل , اینها کیستند؟ گفت : اینها کسانی هستند که از مردم غیبت می کنند و آبرویشان را می برند.  چون به معراج برده شدم , بر مردمی گذشتم که ناخنهایی از مس داشتند وچهره ها و سینه های خود را ناخن می کشیدند! پرسیدم : اینها کیستند, ای جبرئیل ؟ گفت : اینان کسانی هستند که گوشت مردم را می خورند و با آبروی آنها بازی می کنند.  غیبت کردن بدتر از زناست عرض شد : چگونه ؟فرمود : مرد زنا می کند و سپس توبه می نماید و خدا توبه اش را می پذیرد اما غیبتگر آمرزیده نمی شود, تا زمانی که غیبت شونده اورا ببخشد.

امام علی (ع): در نهی از غیبت کردن از مردم ,می فرماید : افراد پاکدامن و برخوردار ازنعمت پرهیزگاری باید و بجاست که با گنه ورزان و معصیت کاران مهربان و دلسوز باشند و سپاسگزاری (به خاطر نعمت پاکدامنی و پرهیزگاری)برایشان چیره باشدومانع غیبت آنها از گنهکاران شود حال چه رسد به عیبجویی که ازبرادر خویش عیبجویی می کندو او رابه گناهش سرزنش می نماید؟ مگربه یادنمی آوردآن موقعی را که خدا گناه او را پوشاند, گناهی که بزرگتر از گناه آن برادری است که اورا بدان سرزنش می کند! چگونه او را به خاطر گناهی نکوهش می کند که خودش چونان گناهی را مرتکب شده است ؟ و اگر عین آن گناه را نکرده باشد, بیگمان با گناهی بزرگتر از آن خدا را نافرمانی کرده است به خدا سوگند که اگر با گناه بزرگی خدا را نافرمانی نکرده باشد, و در گناه کوچکی او را نافرمانی کرده باشد, بیگمان همین گستاخیاو در عیبگویی از مردم بزرگترین گناه است !.

امام حسن عسکری(ع): چه بد است آن بنده خدا که دورو و دو زبان است . در حضور برادرش او را می ستاید ، و در غیاب او بدگوئیش می کند . اگر عطایی به برادرش رسد حسد برد ، و اگر گرفتار گردد او را وانهد.

پیامبر خدا(ص):غیبت نکردن نزد خدای عزوجل , محبوبتر از ده هزار رکعت نماز مستحبی است.

 

فرجام غیبت

امام حسین (ع): به مردی که در حضور ایشان از مردی غیبت کرد, فرمود : ای مرد! دست ازغیبت بردار, زیرا غیبت نواله سگهای دوزخ است.

امام سجاد(ع):زنهار از غیبت که آن نواله سگهای دوزخ است.

امام صادق (ع): مردی به علی بن الحسین (ع):گفت : فلانی به شما نسبت می دهد که گمراه وبدعتگذار هستی علی بن الحسین به او فرمود: حق همنشینی با آن مرد را پاس نداشتی , زیراسخن او را به ما منتقل کردی حق مرا نیز به جا نیاوردی زیرا از برادرم  چیزی به من رساندی که من آن رانمی دانستم ! از غیبت بپرهیز, که آن خورش سگهای دوزخ است و بدان کسی که از مردم زیاد عیبگویی کند, این عیبگویی زیاد بر این نکته گواهی دهد که او این عیبها را به همان اندازه ای که درخودش هست , می جوید (عیبگویی او از مردم نشان می دهد که آن عیبها در خود او نیز هست)از غیبت بپرهیز, که آن نواله سگهای دوزخ است.

 

غیبت و شایع کردن زشتکاریها

قرآن.((کسانی که دوست دارند زشتکاری در میان آنان که ایمان آورده اند شیوع پیدا کند, برای آنان در دنیا و آخرت عذابی پردرد خواهد بود و خدا (ست که) می داند و شما نمی دانید)).

امام صادق (ع):هر کس درباره مؤمن چیزی را که با چشمهای خود دیده و با گوشهای خود شنیده است بازگو کند, از شمار کسانی است که خدای عزوجل فرموده است :

((همانا کسانی که دوست دارند زشتکاری شایع شود)) .

امام صادق(ع):یقین را به واسطه شک از دست مده و آشکار را به واسطه آنچه پوشیده است و درباره آنچه که خود ندیده ای براساس گفته دیگران در آن زمینه ,داوری مکن خدای عزوجل موضوع غیبت و بدگمانی به برادران مؤمنت را با اهمیت قرار داده است.

پیامبر خدا(ص):به امیرالمؤمنین (ع) فرمود :اگر مردی را روی زن بدکاره ای دیدی چه می کنی ؟ عرض کرد:اورامی پوشانم فرمود: اگر دوباره او را دیدی ؟ عرض کرد :تا سه بار باازار و ردایم او را می پوشانم پیامبر(ص) فرمود: جوانمردی جز علی نیست و فرمود: برای برادران خود پرده پوشی کنید.

 

غیبت و دین

پیامبر خدا(ص):غیبت کردن در (نابودی) دین مرد, زودتر کارگر افتد تا بیماری خوره دراندرون او.

پیامبر خدا(ص):روزه سپری است مادام که آن را به دروغ یا غیبت ندرد.

امام صادق(ع): پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: به انتظار نماز در مسجد نشستن عبادت است تا زمانی که ناروایی پدید  نیاورد. گفته شد : ای پیامبر خدا!(ص) چه ناروایی ؟ فرمود:((غیبت کردن)).

پیامبر خدا(ص):هر کس از مرد یا زن مسلمانی غیبت کند, خداوند تا چهل شبانه روز نماز و روزه او رانپذیرد مگر این که غیبت شونده او را ببخشد.

پیامبر خدا(ص):روز قیامت فردی را می آورند و او را در پیشگاه خدا نگه می دارند و کارنامه اش را به اومی دهند, اما حسنات خود را در آن نمی بیند عرض می کند : الهی ! این کارنامه من نیست ! زیرامن در آن طاعات خود را نمی بینم ! به او گفته می شود : پروردگار تو نه خطا می کند و نه فراموش عمل تو به سبب غیبت کردن از مردم بر باد رفت سپس مرد دیگری را می آورند و کارنامه اش را به او می دهند در آن طاعت بسیاری را مشاهده می کند عرض می کند : الهی ! این کارنامه من نیست ! زیرا من این طاعات را به جا نیاورده ام ! گفته می شود : فلانی از تو غیبت کرد و من حسنات او را به تو دادم .

امام علی (ع): از آنچه مردم درباره تو می گویند ناراحت نشو, زیرا اگر چنان باشد که آنهامی گویند در کیفر گناه تو تعجیل شده است , واگر چنان نباشد که آنها گفته اند (غیبت آنها)حسنه ای باشد که تو نکرده ای (بلکه آنها برای تو تحصیل کرده اند).

امام صادق (ع): هر کس علیه یک مؤمن مطلبی نقل کند که بخواهد با آن او را بدنام سازد وشخصیتش را از بین ببرد تا بدین سبب از چشم مردم بیفتد, خدای عزوجل او را از ولایت خودبه ولایت شیطان درآورد.

پیامبر خدا(ص):هر کس در ماه رمضان از مسلمانی غیبت کند, برای روزه اش مزدی دریافت نخواهد کرد.

 

کسی که غیبتش حرام است

پیامبر خدا(ص): کسی که با مردم معامله کند و به آنان ستم نکند و با آنان سخن بگوید ودروغ نگوید و وعده شان دهد و خلف وعده نکند, او از کسانی است که مروتش کامل و عدالتش آشکار است و برادری کردن با او واجب و غیبت کردنش حرام است.

امام صادق(ع):سه چیز است که در هر کس باشند چهار چیز را بر مردم در قبال او واجب گردانند:کسی که هرگاه به مردم سخنی بگوید, دروغ نگوید و هرگاه با آنان آمیزش داشته باشد, به ایشان ستم نکند و هرگاه وعده شان دهد خلف وعده نکند, لازم است که عدالتش در میان مردم آشکار شودو مروتش در میان آنان هویدا گردد و غیبت از او بر مردم حرام باشد و برادری کردن با او بر آنان واجب آید.

 

کسی که غیبتش رواست

قرآن. ((خداوند دوست ندارد کسی با سخنان خود، بدیها (ی دیگران) را اظهار کند؛ مگر آن کس که مورد ستم واقع شده باشد. خداوند، شنوا و داناست))سوره نساء.

پیامبر خدا(ص): چهار کسند که غیبت کردن از آنها غیبت نیست : فاسقی که فسق خودراآشکارمی سازد,پیشوای دروغگویی که اگر خوبی کنی ,سپاسگزاری نمی کند و اگر بدی کنی ,نمی بخشد, کسانی که از سر خنده و شوخی فحش مادر می دهند و کسی که از جماعت مسلمانان کناره گیرد و بر امت من عیب گیرد و به روی آنها شمشیر کشد.

امام باقر(ع):سه کسند که حرمتی ندارند :هوسباز بدعتگذار, پیشوای ستمگر و گنهکاری که آشکارا گناه می کند.

امام علی (ع): فاسق , غیبت ندارد.

امام صادق(ع): هرگاه شخص فاسق و گنهکار آشکارا گناه کند, نه حرمتی دارد و نه غیبتی .

امام رضا(ع):  هر که پرده حیا را دور افکند, غیبت ندارد.

پیامبر خدا(ص): سه کسند که غیبت کردن از آنها غیبت نیست  کسی که گناه خود را آشکارا کند,کسی که در داوری(یا حکومت) بی عدالتی ورزد و کسی که گفتارش خلاف کردارش باشد.

پیامبر خدا(ص): کسی که شرم و حیا ندارد, غیبت ندارد.

پیامبر خدا(ص): آیا از بردن نام فاجر که مردم او را بشناسند باز می ایستید؟ فاجر را با اعمال و کردارش معرفی کنید,تا مردم از او بر حذر باشند.

امام صادق(ع): درباره آیه((خداوند بانگ برداشتن به بد زبانی را دوست ندارد مگر (از کسی ) که بر او ستم رفته باشد))فرمود : هر کس عده ای را میهمان کند و از آنها بد پذیرایی نماید, از کسانی است که ستم کرده است و اشکالی ندارد که میهمانان از او چیزی بگویند.  نیز درباره همین آیه میهمانی بر مردی وارد می شودواوبخوبی پذیراییش نمی کند او می تواند ازاین رفتار بد میزبان یاد کند.

گفتار شهید ثانی درباره مجوزهای غیبت :. بدان ,که مجوز یاد کردن بدی دیگران , دنبال کردن هدف و غرضی است که از نظر شرع درست وموجه باشد و جز با این هدف نمی توان به آن مجوز دست یافت این مجوز, گناه غیبت را منتفی می سازداین مجوزها را در ده مورد منحصر کرده اند:

اول : ظلم و حق کشی کسی که از قاضی به عنوان حق کش و خائن و رشوه خوار یاد کند, غیبتگر وگناهکار است اما کسی که از قاضی ظلم و حق کشی دیده است , حق دارد برای رفع ظلم قاضی به کسی که امید به کمک او دارد دادخواهی و تظلم کند و به قاضی نسبت ظلم و حق کشی بدهد, زیرا برای گرفتن حق خود راهی جز این ندارد پیامبر خدا(ص) فرموده است صاحب حق می تواند حرف بزند و فرموده است : تعلل ورزیدن و امروز و فردا کردن شخص توانگر(در پرداخت حق مردم ) ظلم است و فرموده است :تعلل و امروز و فردا کردن شخص دارا (در پرداخت بدهی خود)آبرو و کیفر او را حلال و روا می سازد.

دوم : کمک گرفتن برای برطرف ساختن منکر و زشتکاری و برگرداندن گنهکار به جاده صلاح وپاکی مبنا در این کار همان قصد و نیت درست است و اگر مقصود این نباشد که گفتیم , غیبت کردن حرام است .

سوم : استفتا مثل این که به مفتی و فقیه بگویی  پدرم و برادرم به من ظلم کرده اند, حالا برای نجات از این ظلم چه باید بکنم بهتر آن است که این امر به صورت کنایه و اشاره گفته شود مثلا بگویی نظرتان درباره کسی که پدر یا برادرش در حق او ظلم کنند چیست ؟ روایت شده که هند به پیامبر(ص):عرض کرد : ابوسفیان مرد خسیسی است و به اندازه کافی به من و بچه هایم خرجی نمی دهد آیا می توانم بدون اطلاعش از او چیزی بردارم ؟حضرت فرمود : به اندازه ای که رفع حاجت توو فرزندانت را بکند, بردار هند از ابو سفیان با صفت بخل و خست ورزیدن نسبت به خود و فرزندانش یاد می کند و پیامبر خدا(ص) هم او را نهی نفرمود, زیرا قصدش استفتا بوده است.

چهارم : بر حذر داشتن مسلمان از افتادن در ورطه خطر و بدی و راهنمایی کردن مشورت کننده مثلاهرگاه شخص فقیه نمایی را دیدی که جامه ای را پوشیده است که شایستگی آن را ندارد, حق داری مردم را نسبت به عدم شایستگی او به چنین مقامی متنبه کنی و پیامد خطرناک پیروی از چنین کسی را به آنان گوشزد کنی همچنین اگر دیدی کسی با فردی فاسق و نابکار اما ظاهر الصلاح رفت وآمد دارد و تو بیم آن داری که به سبب همنشینی با او به کارهای خلاف شرع کشیده شود, می توانی فاسق بودن آن شخص را به او گوشزد کنی به شرط آن که انگیزه تو ترس از رواج بدعت و سرایت فسق و گناه باشد, چرا که این جا, جای فریبکاری و نیرنگ شیطان است چون ممکن است انگیزه تو از این کار حسادت کردن به مقام و منزلت او باشد, ولی شیطان امر را بر تو مشتبه و چنین وانمود کند که قصد خیرخواهی و دلسوزی برای مردم را داری در ذکر عیب باید به گفتن همان عیبی که به موضوع مربوط می شود بسنده کنی مثلا اگرکسی در زمینه ازدواج با تو مشورت کرد, عیبی را که مثلا به کار مشارکت یا مضاربه یا سفر لطمه می زندنگویی بلکه در هر امری عیب مربوط به همان موضوع را بیان کنی و از آن فراتر نروی و قصدت راهنمایی مشورت کننده باشد, نه بدگویی از طرف اگر بدانی که مشورت کننده به صرف این که بگویی :این ازدواج به صلاح تو نیست , از آن ازدواج دست می کشد, در همین حد واجب است به او بگویی واگر بدانی که فقط در صورتی از ازدواج صرف نظرمی کند که عیب طرف را تصریح کنی , حق داری این کار را بکنی پیامبر(ص) فرمود : ایا از ترس این که مردم شخص فاجر را بشناسند از بردن نام اوخودداری می کنید؟ نام او را با عیبهایش بگویید تا مردم از وی بر حذر باشند همچنین به فاطمه دخترقیس که در امر خواستگاری خود با حضرت مشورت کرد, فرمود: معاویه آدم درویش وناداری است وابوجهم چوبش را از دوشش فرو نمی گذارد.

پنجم : جرح و تعدیل شاهد و راوی به همین دلیل است که علما کتابهای رجال نوشته اند و راویان ورجال حدیث را به موثق و ناموثق تقسیم کرده اند و علت یا علل ناموثق بودن آنها را غالبا ذکر نموده انددر این مورد نیز همچنان که گذشت , اخلاص و خیرخواهی شرط است یعنی مقصود از این کار (جرح وتعدیل) باید حفظ اموال مسلمانان وپاسداری ازسنت و محافظت آن ازدروغ باشدوانگیزه اش دشمنی وتعصب نباشد در این مورد نیز فقط باید معایبی را که به موضوع شهادت و روایت از راوی مربوط می شود,ذکر کند و به عیوب دیگری مانند این که نطفه حرام یا شبهه است , نپردازد مگراین که , همچنان که خواهیم گفت , متظاهر به فسق و گناه باشد.

ششم:  این که شخصی که از او بد گفته می شود, به دلیل تظاهر به امری , سزاوار آن باشد, مانند فاسق و گنهکاری که آشکارا گناه می کند به طوری که ابایی ندارد از این که گفته شودمرتکب فلان خلاف وگناه می شود در این جا نیز باید همان عیب او را گفت , نه معایب و گناهان دیگرش را (که کسی خبر ندارد و تظاهر به آنها نمی کند) پیامبر خدا(ص) فرموده است کسی که نقاب شرم و حیا را از چهره خود بیندازد, غیبت ندارد ظاهر این خبر گویای جایز بودن غیبت چنین کسی است , هرچند از ذکر گناهی که کرده است او را ننگ آید دلیل بر جواز غیبت کردن از مطلق فاسق (چه تظاهر به فسق بکند و چه نکند) احتمالی است که از این فرمایش پیامبر(ص)ناشی می شود که فرمودفاسق را غیبتی نیست این احتمال , با رد اصل حدیث یا حمل آن بر فاسقی خاص یا حملش بر نهی هرچند به صورت خبری است , مردود می باشد این شق اخیر (یعنی حمل آن بر نهی از غیبت فاسق) بهتراست , مگر این که پای هدفی دینی و غرض درستی نسبت به غیبت شونده در میان باشد به این معنا که با غیبت از فاسق امیدوار بود که از معصیت دست بر دارد در این صورت غیبت از او, به موضوع نهی ازمنکر ارتباط پیدا می کند.

هفتم : این که انسان به نامی مشهور و شناخته شده باشد که غیبت او را آشکار و علنی می سازد, مانندلنگ و کور در این صورت کسی که با این اوصاف از او یاد کند گناه نکرده است مثلا بگوید : ابو الزناد اعرج (لنگ ) و سلیمان اعمش (شب کور)و القابی از این قبیل  روایت کرده اند علما, از روی ناچاری در معرفی اشخاص , این القاب و اسامی را نقل کرده اند, همچنین به این دلیل که این القاب چندان شهرت یافته است که اگر شخص متصف به آنها بشنود, ناراحت نمی شود حق آن است که القاب و نامهایی ازاین قبیل را که علمای مورد اعتماد ذکر کرده اند, می توان از قول آنان نقل کرد اما به کار بردن این نامها درباره اشخاصی که زنده هستند, مشروط به این است که بدانیم از به کار بردن آنها درباره خود راضی هستند, چرا که نهی عمومیت دارد در صورت رضایت شخص , مساله غیبت منتفی می شود به هر حال ,اگر بتوان به جای آن القاب تعبیرات ضد آنها را به کار برد و با عبارات دیگری معرفی کرد, بهتر است این کار صورت گیرد, مثلا به جای کور تعبیر بصیر(روشندل)را به کار برد.

هشتم : اگر عده ای , که به واسطه شهادت آنها حد یا تعزیر ثابت می شود, فحشایی را مشاهده کرده باشند, می توانند نزد قاضی در حضور مرتکب آن فحشا و در غیاب او به صورت شهادت از آن عمل زشت نام ببرند ولی درجای دیگری , غیر از دادگاه , یاد کردن از آن خلاف جایز نیست , مگر پای وجوه و دلایل دیگری در میان باشد.

نهم : گفته شده است که اگر دو نفر شاهد ،سر زدن معصیتی از مردی باشند ودرغیاب آن شخص درباره آن گناه دو نفری با هم صحبت کنند اشکالی ندارد, زیرا تاثیری به حال شنونده ندارد گو این که بهتراست , چنانچه یکی از اغراض واهداف پیشگفته رادنبال نمی کنند,نفس و زبان خود را از بیان آن گناه پاک نگه دارند, مخصوصا که احتمال دارد طرف مقابل آن گناه را فراموش کرده باشد, یا بیم آن رود که از بین آن دو نفر به میان مردم سرایت کند و شایع شود.

دهم : هرگاه کسی بشنود که دیگری غیبت شخصی را می کند و نداند که آن شخص سزاوار غیبت هست یانه , گفته شده است که واجب نیست گوینده را از غیبت کردن نهی کند, چون امکان دارد که غیبت شونده مستحق باشد پس , تا زمانی که نداند حرفهای او نادرست و بی اساس است , باید کار گوینده را حمل بر صحت کند, چرا که نهی کردن او از غیبت مستلزم هتک حرمت اوست و این خود یکی ازامور حرام و ممنوع است اما(به نظر ما) بهتر است نسبت به غیبت نکردن توجه دهد, زیرا ادله (مربوطبه غیبت) عمومیت دارند و در آنها تفصیل داده نشده است و همین خود, نشانگر اراده عمومیت است تامبادا اغرا به جهل شود. به هر حال , چنانچه دلیلی که موجب رجحان غیبت کردن شود, چه رسد به مباح بودن آن , وجودنداشته باشد, بهتر است از غیبت خویشتنداری کرد تا نفس به اخلاق فاضله آراسته گردد مؤید این سخن , اطلاق نهی از غیبت است که قبلا از قول پیامبر خدا آوردیم و گفتیم که آن حضرت فرمود : آیامی دانید غیبت چیست ؟ عرض کردند : خدا و پیامبر او بهتر می دانند : پیامبر(ص) فرمود : یاد کردن ازبرادرت به چیزی که او را ناخوش می آید اما چنانچه مرجحی برای غیبت وجود داشته باشد, مانند مبارزه با بدعتگذاران و باز داشتن گنهکاران و فاسقان از ارتکاب گناه و فسق و بر حذر داشتن مردم ازآنان ,در این صورت چنانچه امکان نهی از غیبت وجود داشته باشد, این کار واجب است البته ملاک درهمه این موارد, هدف و غرض می باشد بنابراین , باید هوشیار بود و هدف و غرض ازغیبت راواین که قصداز آن اصلاح باشد, همواره مد نظر داشت و توفیق از خداست این بود خلاصه سخن شهید, نور اللّه ضریحه . شهید, که خداوند بر درجاتش بیفزاید, در کتاب قواعد خود می گوید : به تصریح قرآن کریم و اخبار,غیبت کردن حرام است غیبت دو گونه است :

غیبت آشکارا که معلوم است و غیبت ناپیدا که موارد آن فراوان می باشد چنان که مثلا کسی با کنایه بگوید : من در محفل دولتمردان حاضر نمی شوم , من مال یتیم خور یا مال مردم خور نیستم و اشاره به کسی داشته باشد که این کارها را می کند یا بگوید : خدا راشکر که ما را از فلان چیز پاک نگه داشت و با این شکر کردن به دیگری کنایه زند از جمله غیبت کردنهای ناپیدا, ایما و اشاره کردن به عیب و نقص در دیگری است , گرچه آن فرد حاضر باشد نیز از آن جمله است , عباراتی مانند : اگر این کار را می کرد بهتر بود و خوب بود این کار را نمی کرد همچنین از این نوع غیبت است که کسی نقایص و معایب شخص مستحق غیبت را بگوید, تا بدین وسیله عیبهای کس دیگری را که مستحق غیبت نیست گوشزد کند اما خطور نقایص و عیبهای دیگران در ذهن و خاطرآدمی , غیبت به شمار نمی آید, زیرا خدای تعالی خطورات ذهنی را بخشیده است و به سبب آنها کسی راکیفر نمی دهد از مخفی ترین نوع غیبتها این است که کسی خود را به خاطر صفات ناپسندی که دارد یا دروجود او نیست ,نکوهش کند تا بدین وسیله به عیبهای دیگران توجه دهد. غیبت کردن در هفت مورد, جایز دانسته شده است :

اول : این که شخص غیبت شونده , به علت تظاهر به آنچه موجب غیبت شده , سزاوار غیبت باشد,مانند کافر و فاسق متظاهر به کفر و فسق در این جا فقط می توان همان صفاتی را که در او هست و به آنهاتظاهر می کند یاد کرد, نه صفات دیگر او را(که به آنها تظاهر نمی کند) بعضی اسم بردن از فاسق را منع کرده اند و نسبت دادن فسق را به او موجب تعزیر دانسته اند اما اصحاب (ما) آن را جایز دانسته اند اهل سنت گفته اند که حدیث ((برای فاسق یا درباره فاسق ,غیبت نیست)) اساسی ندارد به نظر من اگر این حدیث درست باشد, می توان آن را حمل بر نهی کرد یعنی یک جمله خبری است در معنای نهی ومقصود از آن نهی می باشد و اما اگر کسی در اشعار و گفته های خود به صورت مزاح و شوخی از فسق وگناه سخن بگوید, نقل سخنان او اشکالی ندارد.

دوم : شکایت ستمدیده دادخواه از نوع ظلمی که به او رفته است .

سوم : راهنمایی کردن مشورت کننده .

چهارم : جرح و تعدیل شاهد و راوی .

پنجم : اسم بردن از بدعتگذاران و نوشته های فاسد و آرای گمراه کننده آنها در این مورد باید به همین مقدار بسنده کرد .

ششم : اگرعده ای که به واسطه (شهادت) آنها حد یا تعزیر ثابت می شود بر کار زشت و گناهی آگاه شوند, می توانند نزد قاضی , چه در حضورشخص گنهکار و چه در غیاب او, به صورت شهادت از آن گناه یاد کنند.

هفتم : گفته شده است هرگاه دو نفرشاهد سر زدن گناهی از یک نفر باشند, یکی از آنها می تواند, درغیاب آن گناهکار , با رفیقش که شاهد آن گناه بوده از آن گناه صحبت به میان آورد, زیرا چنین کاری تاثیری به حال شنونده ندارد گرچه بهتر است از این کار خودداری شود, زیرا اولا چیزی گفته است که اگر غیبت شونده حاضر بود از شنیدن آن ناراحت می شد, ثانیا: ممکن است که رفیقش آن گناه رافراموش کرده باشد و او با بیان آن به یادش آورده است , یا ممکن است سبب شیوع یافتن آن گناه شود. شیخ بهایی ,که خداوند روحش را شاد گرداند, می گوید : غیبت کردن در ده جا جایز شمرده شده است : شهادت دادن , نهی از منکر کردن , شکایت دادخواه , راهنمایی مشورت کننده , جرح شاهد و راوی ,برتری دادن بعضی از علما و صنعتگران بر برخی دیگر, به قولی غیبت کسی که به فسق تظاهر می کند واز ذکر آن ننگ ندارد, اسم بردن از کسی که به صفتی شهرت دارد و آن صفت موجب تمیز و شناسایی اوست , مانند یک چشم و لنگ , در صورتی که قصد تحقیر و نکوهش در کار نباشد و به قولی اسم بردن از چنین شخصی نزد کسی که او را با آن خصوصیت می شناسد به شرط آن که کسی دیگر نشنود مجازاست و نشان دادن خطاها و اشتباهات در مسائل علمی و امثال آن به این قصد و نیت که کسی در آن مسائل از او پیروی نکند (نه به قصد تخریب و کوبیدن آن شخص).

 

منشا غیبت

 در مصباح الشریعه : منشا غیبت به ده قسم تقسیم می شود : فرو نشاندن خشم , همراهی نشان دادن باعده ای , تصدیق کردن خبری ,متهم و بد نام بودن , تصدیق کردن یک خبر بی آن که حقیقت آن بر وی معلوم باشد, بدگمانی , حسادت , ریشخند کردن ,تعجب و شگفتی , دلگیری و خود را خوب جلوه دادن پس اگر خواهان سلامت (دین و دنیای خود) هستی , تنها به یاد آفریدگار باش و آفریدگان را فراموش کن , تا به جای غیبت کردن عبرت نصیبت شود و به جای گناه ثواب .

 

انواع غیبت

پیامبر خدا(ص):من خوش ندارم ادای کسی را در بیاورم , در حالی که خودم چنین و چنان هستم .  عمروبن شعیب از قول پدرش از جدش نقل می کند که در حضور پیامبر خدا(ص) از مردی سخن به میان آوردند و گفتند : باید غذا را در دهانش بگذارند و جهاز شترش را برای او ببندند پیامبر(ص)فرمود : غیبتش را کردید عرض کردند:  ای پیامبر خدا, ما چیزی را (از معایب) گفتیم که در او هست !پیامبر فرمود : (برای غیبت همین) کافی است که درباره برادرت آن بگویی , که در او هست.

امام صادق (ع) در مصباح الشریعه به این موارداشاره کرده فرموده است : با گفتن عیب جسمی و رفتاری و معاملاتی و مذهبی و بیسوادی و امثال اینها,غیبت صورت می پذیرد ذکرمعایب جسمی ,مانند این که بگویی : فلانی چشمانش عیبناک است , لوچ است , یک چشم است , کچل است , قد کوتاه است , قد دراز است , سیاه است , زرد است و خصوصیات دیگری از این قبیل که از شنیدن آنها ناراحت می شود ذکر معایب نژادی و خانوادگی , مانند این که بگویی : پدرش فاسق یا پلید یا خسیس یا پینه دوز یا بافنده است و هر چیز دیگری از این دست که خوشش نیاید ذکر معایب اخلاقی مانند این که بگویی : بد اخلاق است , بخیل است , متکبر است , ریاکاراست , بد خشم است , ترسوست , بزدل است و امثال اینها معایب رفتاری که به مسائل دینی مربوطمی شود, مثل این که بگویی : دزد است , دروغگوست , شرابخوار است , خیانتکار است , ستمگر و حق کش است , به نماز اهمیتی نمی دهد, رکوع و سجده را خوب بلد نیست , از نجاست پرهیز نمی کند, به پدرو مادرش نیکی نمی کند, از غیبت و آبرو بری خودداری نمی ورزد معایب رفتاری مربوط به مسائل دنیوی مانند این که بگویی : بی ادب است , مردم را تحقیر می کند,برای هیچ کس برخودحقی قائل نیست ,پرگوست , پر خور است , پر خواب است , جای نشستنش را درمجالس بلد نیست و امثال اینها واما عیبگویی از لباس او عبارت از این است که مثلا بگویی :آستینهایش گشاد است , دراز دامن است ,لباسهایش کثیف و چرکین است و جز اینها. بدان که غیبت کردن به زبان منحصر نمی شود بلکه غیبت زبانی از این رو حرام شده که سبب فهماندن عیب و نقص برادرت به دیگران و معرفی کردن او به صفاتی است که خوشش نمی آیدبنابراین , گوشه و کنایه زدن نیز مانند آشکارا گفتن است و با عمل این کار را کردن مانند گفتن و اشاره وایما و چشم و ابرو جنباندن و کنایه زدن و حرکات دست است و خلاصه هر عمل و حرکتی که رساننده مقصود باشد داخل در غیبت می باشد و با غیبت زبانی فرقی نمی کند از عایشه روایت شده است که گفت : زنی بر ما وارد شد چون رفت , من با دستم اشاره ای کردم که یعنی قد کوتاه است پیامبر خدا(ص) فرمود غیبتش کردی تقلید و ادای رفتار دیگران را در آوردن , مانند این که در راه رفتن ادای افراد لنگ رادرآوری , این نیز غیبت و بلکه بدتر از غیبت است , زیرا این عمل به مراتب گویاتر از گفتار زبانی طرف را معرفی و مقصودت را می رساند با کتاب ونوشته نیز غیبت تحقق می یابد, زیرا همچنان که گفته اند,کتاب و نوشته , زبان دومی است غیبت کتابی این است که نویسنده در کتاب خود از شخص معینی نام ببرد و از سخنان او عیب و ایراد بگیرد مگر این که در سخنان او عذرهایی باشد که لازم آورد نام او برده شود, مانند مسائل مربوط به اجتهاد که برای رسیدن به فتوا و اقامه دلیل بر مطلوب لازم است سست وبی پایه بودن سخنان دیگری بیان شود و امثال اینها اما در این باره نیز باید به همان اندازه ای که نیاز برطرف شود بسنده کرد البته اگر شخصی در کتاب خود بگوید : عده ای چنین گفته اند و شخص معینی رانام نبرد, این غیبت نیست اما اگر شخصی بگوید : فردی که امروز از کنار ما گذشت یا فردی که امروز اورا دیدیم چنین و چنان است و مخاطب بفهمد که آن شخص کیست این کار غیبت است , زیرا آنچه منع شده است صرف فهماندن و معرفی کردن است و فرقی نمی کند که از چه راهی صورت گیرد اما اگر ازاین نحوه بیان ما شخص معینی فهمیده نشود, اشکالی ندارد پیامبر خدا(ص)هرگاه رفتار ناخوشایندی ازکسی می دید, می فرمود : چه شده است که عده ای چنین و چنان می کنند؟ و شخص معینی را نام نمی برد. یکی از زشت ترین و پلیدترین انواع غیبت , غیبت کردن افراد متصف به فهم و دانش اما ریاکار است ,زیرا این اشخاص در زیر نقاب پاکدامنی وپرهیزگاری , مقصود خود را می فهمانند تا هم دامن خود را ازغیبت پاک نشان دهند و هم مقصودشان را برسانند این نادانان نمی دانند که با این عمل خود, همزمان دوکار زشت انجام داده اند : ریا و غیبت برای مثال , در حضور چنین شخصی از کسی سخن به میان می آید واو می گوید : خدا را شکر که ما را به ریاست طلبی یا دنیا دوستی یافلان خصوصیت مبتلا نکرد یا می گوید: پناه به خدا از بی شرمی و بی توفیقی یا می گوید : خدا ما را از فلان چیز حفظ کند حتی مجرد حمد و شکرگفتن خدا برای چیزی اگر از آن فهمیده شود که شخصی که صحبت او در میان بوده است صفتی مخالف آن چیز را دارد, این خود غیبت است که شخص با عبارت دعا و درلباس اهل صلاح وپاکی کرده وقصدی جزاین ندارد که در قالب نوعی گفتار, عیب او رابگوید, گفتاری که هم غیبت در آن هست همریا و هم ادعای بری بودن از رذایل که این ادعا خود, نقطه افتادن در ورطه رذایل و بلکه در زشت ترین آنهاست . یکی دیگر ازموارد غیبت این است که گاهی اوقات فرد از کسی که می خواهد غیبتش کند در ابتداتعریف و تمجید می نماید, مثلا می گوید :خوش به حال فلانی در عبادات کوتاهی نمی کند, اما گاه دستخوش سستی در عبادت می شود و مثل همه ما کم صبر و حوصله می شود او خودش را نکوهش می کند, اما مقصودش این است که هم دیگری را نکوهش کند و هم به تقلید از پارسایان کهخودشان رانکوهش می کنند, خویشتن را بستاید چنین کسی هم غیبتگر است هم ریاکار و هم خودستا و بنابراین همزمان , سه گناهو زشتکاری را در خود فراهم آورده است , ولی از روی نادانی گمان می کند که از افرادپاکدامن و مبرا از غیبت است آری ,شیطان این چنین افراد نادان را به بازی می گیرد, افرادی را که به علم یا عمل می پردازند, اما راه را به درستی نمی شناسند شیطاناین افراد را تعقیب می کند و با مکر ودسیسه های خود اعمال (عبادی)آنها را بر باد فنا می دهد و به آنان می خندد. یکی دیگر از انواع غیبت این است که شخصی از کسی عیبگویی کند و بعضی حضار به او توجه نکنند و او برای جلب توجه آنها و این که به سخنان او گوش کنند, می گوید : سبحان اللّه , عجیب است !خدای سبحان را یاد می کند و نام او را ابزاری برای تحقق بخشیدن نیت باطل و پلید خود می کند و ازروی جهل و غفلت بر خدا منت می نهد که ذکر او گفته است . نیز از جمله غیبت است این که بگوید : از فلانی چنین خطایی سر زد و به فلان بلا مبتلا شد یا بگوید :از رفیق یا دوست ما, فلان کار نادرست سر زد خدا ما و او را ببخشد او اظهار دعا و همدردی و دوستی ورفاقت می کند, اما خدا از نیت پلید و باطن نادرست او آگاه است این شخص نادان نمی داند که خود را درمعرض خشم الهی قرار داده است که به مراتب بزرگتر از خشمی است که خداوند بر افراد بی اطلاع ونادانی که آشکارا غیبت می کنند, می گیرد. یکی از اقسام غیبت ناپیدا گوش دادن به غیبت است , با اظهار تعجب و شگفتی و هدفش از اظهار تعجب این است که شخص غیبت کننده را به نشاط آورد تا بیشتر غیبت کند. گویی با این روش از دهان او غیبت می کشد مثلا می گوید : از حرفهایی که زدی تعجب می کنم تا به حال خبر نداشتم نمی دانستم فلانی , چنین آدمی است او با این کار می خواهد سخنان غیبت کننده راتصدیق کند و با چرب زبانی کاری کند که بیشتر غیبت کند در حالی که تصدیق غیبت خود غیبت است ,حتی گوش کردن به غیبت و بلکه سکوت کردن در هنگام شنیدن غیبت نیز غیبت است.

 

گوش دادن به غیبت

 امام علی (ع): شنونده غیبت , مانند غیبت کننده است . 

امام سجاد(ع): حق گوش این است , که آن را از شنیدن غیبت و شنیدن هر آنچه که شنیدنش روا نیست , دور نگه داری . 

امام علی (ع): ملاحظه کرد که شخصی در حضور فرزند بزرگوارش حسن)ع(از کسی غیبت می کند, فرمود : فرزندم ! گوش خود را از چنین کسی به دور دار, زیرا او به پلید و نجس ترین چیزهایی که در ظرف خود دارد نگریسته و آنها را در ظرف تو خالی کرده است .

 

ثواب رد غیبت

 پیامبر خدا(ص):هر کس در مجلسی بشنود که از برادرش غیبت می شود و آن را از او دفع کند, خداوند هزار باب بدی را در دنیا و آخرت از او دفع کند. 

پیامبر خدا(ص):هرگاه در حضور کسی از برادر مسلمانش غیبت شود و او بتواند یاریش دهد اما به یاری (ودفاع از) او برنخیزد, خداوند در دنیا و آخرت تنهایش گذارد. 

امام باقر(ع):کسی که در حضور او از برادر مؤمنش غیبت شود و او به یاریش برخیزد,خداوند در دنیا و آخرت او را یاری دهد و کسی که در حضور او از برادر مؤمنش غیبت شود واو  با آن که می تواند یاریش کند  به یاری او برنخیزد و از وی دفاع نکند, خداوند او را در دنیا وآخرت پست گرداند. 

پیامبر خدا(ص):هر کس در مجلسی غیبتی راجع به برادر خود بشنود و آن را از او دفع کند,خداوند عزوجل هزار باب شر و بدی را در دنیا و آخرت از او دفع سازد و اگر غیبت را از او دفع نگرداند و خوشحال هم بشود, گناهش همچون گناه کسی است که غیبت کرده است.

پیامبر خدا(ص): هر کس در پشت سر برادرش از آبروی او دفاع کند, بر خداست که او را از آتش برهاند.

پیامبر خدا(ص):اگر در میان جمعی بودی و از کسی غیبت شد, به یاری آن مرد برخیز و آن جمع را از غیبت کردن باز دار و از میانشان برخیز و برو.

 

کفاره غیبت کردن 

پیامبر خدا(ص):در پاسخ به این سؤال که کفاره غیبت چیست, فرمود : کفاره اش این است که هرگاه به یاد کسی که از او غیبت کرده ای افتادی , از خداوند برایش آمرزش بخواهی .

پیامبر خدا(ص):هرگاه یکی از شما غیبت برادرش را کرد, از خداوند آمرزش بطلبد, زیرا این کفاره گناه اوست .

امام صادق علیه السلام فرمود: «هر کس این سوره (حجرات) را بخواند، کفاره گناه غیبت او در قیامت می شود و کسی که آن را بر دیوار خانه خود بنویسد، شیطان نزدیک آن خانه نمی شود.» (خواص الآیات، ص124)


سوالات

استفتائات گناهان- غیبت- آیت الله العظمی مکارم مدظله

ـ سؤال:با عرض سلام چنانچه مثلا گفته شود مردم فلان شهریا گروه بد هستند آیا این غیبت به حساب می آید؟

پاسخ:اگر آنها واقعاً خوبند و او نسبت بدی داده تهمت زده و اگر بد هستند و مخاطب نمی دانسته غیبت کرده است.

 

ـ سؤال:کسانی از ما غیبت می نمایند و خبر غیبت به ما می رسد که این امر موجب کینه ما می شود چه کاری کنیم که این کینه از شخص غیبت کننده در دل ما از بین برود؟

پاسخ:همانگونه که شما انتظار دارید خداوند لغزشها و گناهانتان را ببخشد باید لغزش و گناه دیگران را ببخشید.

 

ـ سؤال:تعریف غیبت چیست آیا انتقاد از مسئولین اعم از سیاسی اداری و غیره مصداق غیبت است؟

پاسخ:غیبت آن است که عیب پنهان و مخفی شخصی، نزد کسی که از آن اطلاع ندارد بیان شود و انتقادهای سازنده همراه ادب و احترام اشکالی ندارد.

 

ـ سؤال:معناى غیبت را بیان فرمایید؟

پاسخ:غیبت آن است که عیب پنهانى کسى را پشت سر او بگویند ولى در مواردى که مسأله مهمّى مطرح است مانند موارد مشورت و اصلاح ذات البین و امثال آنها استثنا شده است.

 

ـ سؤال:آیا غیبت کردن مسؤول اداره و یا کارمندى که خلافى مرتکب شده، جایز است؟

پاسخ:اگر به قصد نهى از منکر باشد و اثر داشته باشد لازم است.

 

ـ سؤال:آیا گفتگو درباره رسوم، آداب، گفتار، کردار، طرز لباس پوشیدن، شکل ظاهرى، ادا درآوردن روستایى، شهرى ها و قبایل گوناگون ایران و سایر کشورها غیبت محسوب مى شود؟

پاسخ:اگر به قصد عیب جویى و مسخره کردن نباشد اشکالى ندارد.

 

ـ سؤال:آیا بررسى کارهاى مسؤولى از مسؤولین نظام مقدّس جمهورى اسلامى در غیاب او با عنایت به مفاد حدیث شریف «کلّکم راعُ و کلّکم مسؤول عن رعیته» از نظر شرع مقدّس اسلام غیبت محسوب مى شود؟

پاسخ:بررسى مسائل اجتماعى و انتقادهاى سازنده و مثبت غیبت محسوب نمى شود.

 

ـ سوال:اگر کسى در بین جمع، غیبت بکند و مطمئن باشیم امر به معروف و نهى از منکر در او تأثیر نمى کند، وظیفه ما چیست؟

پاسخ:در چنین جلسه اى شرکت نکنید.

 

ـ سؤال:آیا صحبت ها و سر و صداهاى سیاسى، که نقل مجالس شده، و افراد دانسته یا ندانسته موضوعى را به این و آن نسبت مى دهند، غیبت حساب مى شود؟

پاسخ:نسبت دادن شایعات به یکدیگر نوعى تهمت است، فراتر از غیبت; آرى اگر عیب پنهانى را بدون جهت آشکارا بگویند، غیبت است

 

ـ سؤال:اگر گفته شود: «فلان اداره یا سازمان به مردم ظلم مى کند، یا خیلى ایراد مى گیرد» و امثال این گونه جملات، آیا چنین سخنانى حرام است؟

پاسخ:اگر ظلم آن آشکار باشد اشکالى ندارد.

 

ـ سؤال:اگر غیبت کننده شخص غائب را نشناسد، ولى شنونده غیبت او را بشناسد، آیا غیبت محسوب مى شود؟ مثلا فردى جنسى را از مغازه دارى خریده است. شخصى که مغازه دار را نمى شناسد عیوب جنس خریدارى شده را تذکّر مى دهد، و جملاتى از این قبیل مى گوید: «آن مغازه دار کلاهبردار است»، «خائن است»، «سَرَت کلاه گذاشته» آیا این کار مجاز است؟

پاسخ:جایز نیست; مگر این که عمل او ظاهر و آشکار، یا در مقام مشورت و رفع ظلم بوده باشد.

 

ـ سؤال:آیا در مواردى که هدف عقلایى در کار است، مثلا در مقام مشورت دیگران، مى توانیم سوء ظن خود را نسبت به شخصى باز گو کنیم؟ مثلا در جایى دزدى یا قتلى صورت گرفته، و ما احتمال مى دهیم که دزد یا قاتل فلان شخص باشد. در این صورت چنانچه در مقام مشورت و بازجویى نیروهاى انتظامى از ما، و یا حتّى ابتداءاً سوء ظن خود را نسبت به آن شخص بازگو کنیم، چه حکمى دارد؟

پاسخ:در صورتى که براى کشف جرم غالباً راهى جز این گونه تحقیقات وجود نداشته باشد، شرعاً جایز است. ولى باید کارى کرد که آبروى اشخاص در ظاهر کاملا محفوظ باشد، و بدون اثبات جرم به کسى اهانت نشود.

 

ـ سؤال:انتقاد از کاندیداتورها و بیان نکات منفى آنها در جمع یا بین دونفر چه حکمى دارد؟

پاسخ:در صورتى که در مقام مشورت براى رأى دادن به آنها باشد اشکال ندارد، ولى باید صفات آنها را بیان کرد نه توهین و مذمّت و تحقیر و یا خداى نکرده تهمت به آنها زده شود.

 

ـ سؤال:من مدتی است که سعی می کنم که غیبت نکنم، حال اگر از یک نفر خیلی ناراحت باشم و فقط برای شوهرم درد دل کنم آن هم غیبت محسوب می شود؟

پاسخ:اگر عیب پنهانی کسی را برای شوهرتان بگویید و او اطلاع نداشته باشد غیبت است.

 

ـ سؤال:در محله ما یک دیوانه است که همه در خانه می دانند که او دیوانه است ما بعضی وقت ها در خانه غیبت او را می کنیم و به او میخندیم، حال میخواهم بدانم چگونه می توانم حق او را ادا کنم ؟ چون از صحبت کردن با او می ترسم.

پاسخ:هرگاه سخن از عیوب ظاهری او باشد که دیگران اطلاع دارند غیبت محسوب نمی شود هر چند احتیاط در ترک آن است.

 

ـ سؤال:۱- متجاهر به فسق به چه کسی گویند؟

۲- آیا کسی که خیلی مواقع سیگار می کشد متجاهر به فسق است؟

پاسخ:1ـ به کسی می گویند که آشکارا گناهی را انجام دهد.

2ـ در صورتیکه از کسی تقلید می کند که کشیدن سیگار را حرام می داند و او آشکارا سیگار می کشد متجاهر به فسق است.

 

منابع

سایت ویکی فقه

پورتال انهار

میزان الحکمه

گناهان کبیره

تحف العقول

غرر الحکم و درر الکلم

مصباح الشریعه

نهج الفصاحه

مجموعه ورام

بحار الانوار

کافی

امالی(صدوق)

امالی(طوسی)

ثواب الاعمال و عقاب الاعمال

جامع الاخبار

من لا یحضره الفقیه

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.